حالا دست بزن

بودا به دهی سفر کرد ...
زنی که مجذوب سخنان او شده بود

زن از بودا خواست تا مهمان وی باشد و بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد که کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : " این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید "

بودا به کدخدا گفت:
" یکی از دستانت را به من بده "
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت
آنگاه بودا گفت : " حالا کف بزن "
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
" هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند "

بودا لبخندی زد و پاسخ داد:
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند.
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 1:58 توسط امین حیدری| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com